روزنامه هاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان
«کفش هاى منتظرالزيدى» يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي خوانيد؛ «کفش هاي منتظر الزيدي» مشهورترين کفش هاي تاريخ معاصر به حساب مي آيد اين کفش ها از سوي يک انسان شريف به سوي يک چهره پليد پرتاب شده اند تا رد پاي برخورد قاطع مردم منطقه خاورميانه عليه متجاوزان اشغالگر در تاريخ به ثبت برسد. اما دو سؤال اساسي وجود دارد؛ منتظر الزيدي که بود و تبعات اقدام او چيست؟
براي اينکه اين دو سؤال اساسي از جايگاه خود خارج شوند و فراموش گردند، آمريکايي ها دست به کار شده و به خبرسازي روي آورده اند: «او فقط دنبال مشهور شدن بود»، «او از طرفداران صدام حسين بوده است»، «او به يک اندازه با آمريکا و ايران مخالف بوده است» و... اما با اين حال اقدام براي کاستن از اهميت اقدام منتظر الزيدي راه به جايي نبرده است و به رغم گذشت شش روز از اين ماجرا هنوز او و کفش هايش در صدر اخبار رسانه ها قرار دارد و جالب اين است که - تقريباً - هيچکس با بوش هم صدا نشده و کار خبرنگار عراقي را نادرست ندانسته است. در سطح جهان اسلام و جهان عرب از الزيدي بعنوان «قهرمان عرب» و يا «قهرمان عراق» ياد شده است.
درباره منتظرالزيدي و اقدام او چند نکته اساسي وجود دارد:
1- منتظر الزيدي به خاندان «زيدي» تعلق دارد. زيدي يکي از خاندان کهن عراقي است که از قرن ها پيش در «شهر شيعي اماره»- مرکز استان ميسان- و استان ناصريه سکونت داشته اند. در زمان حکومت عبدالکريم قاسم تلاش شد تا اين عشيره به دليل مبارز بودن و سلحشوري از هم پاشيده شود لذا بسياري از اعضاي طايفه الزيدي به شرق بغداد کوچ داده شدند. والدين منتظر الزيدي از جمله اعضاي عشيره الزيدي بودند که به ناچار در شهرک «مدينه الصوره» که بعداً به مدينه الصدر تغيير نام داد و حدود 2.5 ميليون نفر جمعيت دارد، سکونت گزيدند. تعداد زيادي از اعضاي اين عشيره در سلک روحانيت درآمده و يکي از آنان شيخ عباس زيدي است که کتاب «سفير خامس» در مدح اهل بيت (ع) نگاشته است.
خاندان زيدي در جريان «انتفاضه شعبانيه» که پس از حمله صدام حسين به کويت شکل گرفت حضور فعالي داشتند. انتفاضه شعبانيه با هدف آزادسازي عراق از سلطه رژيم بعث و مقابله با اشغال عراق توسط آمريکا صورت گرفت و در سال 1370 به آزادسازي 9 استان جنوبي عراق منجر شد ولي با عقب نشيني عراق از کويت، شيعيان از سوي نظاميان آمريکا و حکومت صدام حسين مورد حمله قرار گرفتند و صدها هزار نفر از آنان شهيد شدند. در ماجراي «انتفاضه شعبانيه» هزاران نفر از طايفه الزيدي- از جمله دو عضو خانواده منتظر الزيدي- به شهادت رسيدند.
خاندان منتظر الزيدي يک بار ديگر در سال 1378 که صدام حسين آيت الله «سيدمحمد محمد الصادق الصدر» را به شهادت رسانيد عليه رژيم بعثي وارد عمل شدند که در جريان اين قيام نيز تعدادي از اعضاي اين خاندان به شهادت رسيدند.
با سرنگوني صدام حسين عشيره الزيدي بار ديگر وارد مبارزه شده و عليه اشغالگران بپاخاستند به گونه اي که در جريان اين مبارزات منتظر الزيدي توسط نيروهاي آمريکايي دستگير شد و 9 ماه در حبس بود تا اين که در اواخر سال 58 آزاد گرديد.
منتظر الزيدي بعد از آزادي از زندان به همکاري با شبکه تلويزيوني خصوصي «البغداديه» روي آورد و توانست حقايق زندان هاي مخوف آمريکايي ها را منعکس نمايد. او توانسته بود صدها عکس بي بديل و مستند از جنايات آمريکايي ها عليه مردم عراق فراهم کند و از اين رو نقش بسيار مهمي در انتفاضه کنوني مردم عراق عليه اشغالگران ايفا کرده است.
2- منتظر الزيدي يک عراقي است و ميليون ها نفر مثل او در عراق و نيز ده ها ميليون نفر مثل او در منطقه حساس خاورميانه وجود دارند. هيچ تفاوتي نمي کند که آنان شيعه باشند يا سني، عراقي باشند، اردني باشند، مصري باشند و يا ايراني همه به يک اندازه از آمريکا، انگليس، رژيم صهيونيستي و هر فرد، گروه و يا دولتي که به آنها ربط داشته باشد متنفرند. از همين رو پس از آن که در روز يکشنبه هفته قبل لنگه کفش هاي الزيدي چهره کريه رئيس جمهور نگون بخت آمريکا را نشانه رفتند، همه لنگه کفش هاي شيعيان، سني ها و کردهاي عراقي دچار حسرت شدند چرا که هرکدام مايل بودند جاي لنگه کفش هاي «منتظر» باشند.
بعضي تلاش مي کنند تا نسبت او را به «طايفه» و «مذهب خاص» انکار کنند و حتي در مقابل آن نشان دهند و بعضي هم تلاش کرده اند تا او را صرفاً به «طايفه و مذهب خاص» ربط دهند اين هر دو نادرست است چرا که الزيدي بالاخره طايفه و مذهب خاصي دارد و در عين حال اجماع ملي عراقي ها بر درستي اقدام او نشان مي دهد که او نماينده هر فرد عراقي است. البته حمايت عمومي جمعيت هاي شيعي و سني منطقه خاورميانه موقعيت او را ارتقا مي بخشد و او را به نماينده منطقه تبديل مي کند. درست به همين دليل شهروندان شهر سني فلوجه به اندازه شيعيان نجف به ابراز شادماني پرداختند، سني هاي رمادي به اندازه شيعيان کربلا اقدام الزيدي را تحسين کردند و کردهاي الحويجه به اندازه سني هاي سامرا و شيعيان بغداد شادمان شده و هر کدام دست اندرکار ساخت مجسمه اي از لنگه کفش الزيدي براي نصب در ورودي شهر خود شده اند.
3- يکي از مهمترين نتايج اقدام «منتظرالزيدي» اتحاد و همبستگي مردم در عراق و در منطقه خاورميانه بود. در واقع به اندازه اي که تصويب «توافقنامه امنيتي بغداد- واشنگتن» در دولت و مجلس عراق به بروز شکاف در عراق و در منطقه منجر شد، کفش هاي منتظر الزيدي صفوف مردم و نخبگان را در عراق و منطقه منسجم کرد و حتي دامنه هاي تاثير مثبت آن به آمريکاي لاتين رسيد. سه روز پيش «يورونيوز» با اشاره به تحسين عمومي مردم خاورميانه از اقدام الزيدي گفت: «منتظر الزيدي قهرمان جهان عرب است». جالب اين است که اقدام الزيدي باعث واکنش فوري در اردن گرديد، اتحاديه هاي صنفي اردن در حمايت از الزيدي و براي آزادي او تحصن کرده و در بيانه خود اعلام کردند: «اين اقدام خبرنگار عراقي نشان دهنده خشمي است که از سينه عراقي ها و همه اعراب و مسلمانان و هر آزاده اي در جهان زبانه مي کشد.»
همزمان با اردن، در پاکستان مردم براي آزادي الزيدي در مقابل کنسولگري آمريکا در لاهه متحصن شدند. مردم ترکيه نيز در مقابل سفارت عراق در آنکارا دست به تظاهرات زدند. در لبنان، فلسطين، سوريه، ايران و در همه شهرهاي عراق تظاهرات گسترده اي در تجليل از اقدام «منتظر الزيدي» صورت گرفته است-تقريباً-اکثر شبکه هاي تلويزيوني در منطقه با پخش پي در پي تصاوير پرتاب لنگه کفش هاي الزيدي از اقدام عليه بوش و ساير مقامات آمريکايي تجليل کرده اند. در يک جمعبندي بايد گفت مبارزه با آمريکا وحدت بخش بوده و از حمايت فراوان برخوردار است در حاليکه هر نوع کنار آمدن با آمريکا به تفرقه ملي و منطقه اي منجر مي گردد و بايد از آن اجتناب کرد.
4-درباره تاثير فرهنگي پرتاب لنگه کفش به سوي رئيس جمهور آمريکا سخنان زيادي گفته شده است. در فرهنگ مردم عراق- و فرهنگ بسياري ديگر از مردم منطقه- پرتاب کفش به سمت کسي- ولو اينکه برخلاف اقدام الزيدي با ملايمت صورت گيرد و هدف اصابت به فرد نباشد- از بالاترين بار توهين برخوردار است لذا حتي اگر در عراق کسي لنگه کفش خود را به سمت کسي پرتاب نکند و صرفاً خطاب به او بگويد: «رأسک تحت قندرتي»- يعني سرتو زير کفش هاي من- اين به عنوان بزرگترين توهين تلقي شده و اي بسا بخاطر اين جمله نزاع شديدي شکل گرفته و چندين نفر کشته شوند.
اقدام خبرنگار عراقي اقدام يک نفر عرب باديه نشين نيست که بگوئيم فرد به معاني کاري که کرده واقف نبوده است. الزيدي از يک خاندان ريشه دار فرهنگي است و خود او بعنوان مديرخبرشبکه تلويزيوني «البغداديه» فعاليت مي کرده و داراي تحصيلات عالي بوده است.
بنابراين کار او علاوه بر آنکه کاملاً سياسي است، فرهنگي نيز مي باشد. دقيقاً به دليل جنبه فرهنگي اقدام منتظر الزيدي بود که مردم بغداد بلافاصله پس از آنکه از اقدام او خبردار شدند به خيابانها ريختند و در هر شهر و معبر عراقي لنگه کفش ها به نشانه همبستگي بر بالاي چوب ها رفته و به نمايش درآمدند. اقدام الزيدي بلافاصله در عرصه فرهنگي منطقه نيز جلوه گر شد واژه «انتفاضه کفش» امروز کاملاً آشناست و هر شهري خود را آماده مي کند تا از کفش هاي زيدي يک نماد بسازد؛ نماد مبارزه جدي با آمريکا و استيلاي غرب.
5-اما نکته آخر اين است که دستگاه سياسي ما مثل اکثر اوقات از قافله عقب ماند و نتوانست تکليف خود را ميان قافيه ديپلماتيک و يک رخداد که سايه خود را بر همه تحولات جهان انداخته است، بيابد و موضعي بگيرد اين -به دليل وجهه انقلابي ايران در نزد مردم منطقه- آنقدر دور از انتظار بود که آمريکايي ها و عوامل آن دست بکار توليد دروغ بزرگي شدند:« منتظر الزيدي توامان مخالف ايران و آمريکاست» و حال آنکه رويترز يک روز پس از رخداد فوق با تکيه بر گزارش خبرنگار خود در تهران اعلام کرده بود:«ايراني ها به شدت از اقدام منتظر الزيدي خوشحالند و از آن حمايت مي کنند.»
كارگزاران
«وحدت اسلامي با قرائت ايراني» عنوان سرمقايهي روزنامهي كارگزاران به قلم جلال جلاليزاده است كه در آن ميخوانيد؛دين اسلام دين وحدت و اتحاد است و همه شعارها و برنامههايش به نوعي بر اين مقوله دلالت ميكنند. البته وحدت و اتحاد نه به معناي يگانگي اجباري از نوع متحداللباس شدن و يك فكر و يك سليقه و يك انديشه داشتن است. بلكه بازگشت به اصول مشترك و مبادي كلي است كه اسلام بر آنها تاكيد كرده و همه مسلمين و همه انسانها در آنها مشتركند، امروز هيچكس منكر وجود اختلاف تفكر و سليقه يا حتي اختلاف احكام در بين مذاهب مختلف اسلامي نيست و در صدر اول تاريخ اسلام و حتي دوره تابعين و پيشوايان مذاهب اختلاف قرائت و ديدگاهها در جامعه اسلامي وجود داشته است. اما هرگز اين اختلافات موجب رويارويي و نقشهها و دسيسهها و تخريبها نشده است ولي متاسفانه از زماني كه مذهب ابزاري در دست قدرتمندان جهان قرار گرفت، پيروان شاخههاي مختلف يك دين چنان به جان هم افتادند كه هر يك حذف ديگري را از صحنه به عنوان جهادي مقدس ميدانستند و عبادتي بزرگ برميشمردند كه متاسفانه خاطرات و نكات سياه آن در طول تاريخ بر صفحه اذهان بر جاي مانده است.
اين هم مربوط به دو فرقه بزرگ شيعه و سني نيست. نگاهي به كشمكشهاي فرقهها يا كلا مذاهب اسلامي اين نكته را تاييد ميكند كه هميشه انسانهاي آگاه، منطقي، مخلص و دلسوز به دنبال برافروختن آتش كينه و تفرقه و اختلاف نبودهاند. زيرا تاكيد كلي اسلام بر اتحاد و گفتوگو و بيان اهميت آن نشانگر اين شيوه است كه اين دين در راستاي رساندن پيام خود با تاكيد بر استدلال و ديالوگ و دوري از مونولوگ و تحميل عقيده، زمينه رسيدن به نقاط مشترك را در همه اعصار و ادوار فراهم ميكند و ديني كه در مقابل مخالفان بر آوردن برهان و دليل پافشاري ميكند در حوزه درون ديني ابايي ندارد كه هميشه مسلمانان را به تجمع پيرامون محور وحدت و گفتوگو دعوت كند.
در ميان علما و انديشمندان اسلامي بسياري از شخصيتها بودهاند كه تفرقه و اختلاف را عامل انحطاط و به هدر رفتن نيروها دانسته و بر اين ضعف و ناتواني تاسف خوردهاند، چه كساني در حوزه علم كلام تلاش نموده تا با تبيين اعتقادات و زدودن شبههها اركان اعتقادات را مستحكم كنند يا فقهايي كه با نوشتن كتابهاي فقه مقارن به تقريب اذهان كمك كردهاند و حتي كساني كه در لباس سياستمدار به تشكيل نشستهايي براي تجميع علما كوشيدهاند و همگي به نوعي احساس تعهد و مسووليت كرده و دين خود را ادا كردهاند.
آنچه كه امروز اهميت وحدت مسلمين را بيش از پيش آشكار ميسازد توطئهها و نقشههاي گوناگون و استفاده از رسانههاي مختلف براي تقابل ميان دو فرقه شيعه و سني در كشورهاي اسلامي است كه متاسفانه بهعنوان يك پديده شوم سايه خود را در جوامع اسلامي گسترانيده است و اظهارنظرهاي برخي از علما و رسانهها موجب تشديد و سوءاستفادههاي كساني قرار گرفته است كه هميشه از دشمني بين مسلمانان و اختلاف آنان سوءاستفاده كردهاند، هر چند پيشتر علماي اسلامي در ارتباط با اهميت حفظ وحدت، توصيهها و پيشنهادهايي دادهاند اما سخنان اخير رهبر جمهوري اسلامي از چند نظر حائز اهميت است. چنانكه با توجه به جايگاه ايشان و در اختيار داشتن رسانهها و حرفشنوي بسياري از كساني كه خود را مطيع ايشان ميدانند و در نهادها و ارگانها، مسووليتهاي مختلف در مناطق گوناگون دارند و ارتباط ايشان با حوزهها و اشراف كامل بر قوههاي مختلف و تسلط بر مسائل سياسي و آگاهي بر حوزههاي گوناگون مديريتي، سياسي و اوضاع جهان و مقبوليت در ميان علماي فريقين ايشان ميتوانند بزرگترين نقش را در مقطع كنوني ايفا نمايند.
چون در شرايط كنوني سخن گفتن از وحدت بدون پشتوانه قدرت بيتاثير و بيفايده خواهد بود. بهويژه آنكه سالها بحثهاي زيادي درباره وحدت شده اما تنها در قالب الفاظ و كلمات مانده اما سخنان اخير مقام رهبري كه بر اهميت وحدت مسلمين تاكيد كردهاند، مقطع كنوني بشارت و نويدي است براي همه مسلمان بهويژه هموطنان ايراني كه با تمام توان در زدودن موانع اختلاف بكوشند و هر گونه ابزار تفرقهانگيزي را از سر راه رسيدن به وحدت بردارند و اين هم جز با عملي كردن شعارها و انجام گفتوگو و رفع تبعيضها و بيعدالتيها در جامعه و تغيير نگاههاي گذشته و آغاز مرحله نوين زندگي با قرائت ايراني از دين اسلام كه قرائتي متساهلانه و متسامحانه و با تاكيد بر حفظ منافع ملي و همبستگي و استقلال ارضي بهعنوان نمادي و الگويي براي ديگر مسلمين جهان است، محقق نخواهد شد. البته به شرطي كه قدرتمندان جاهل و جاهلان زورگو دين و مذهب را ابزار حفظ قدرت و منافع خود قرار ندهند.
جمهوري اسلامي
«آنچه پير در خشت خام بيند» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ اقدام خبرنگار عراقي منتظرالزيدي كه كفش خود را به طرف بوش رئيس جمهور آمريكا پرتاب كرد و به او گفت « اين بوسه خداحافظي با تو است اي سگ » اعلام مخالفت همه ملت هاي آزاديخواه با سلطه طلبي هاي آمريكا بود.
اين اقدام شجاعانه را نبايد در يك فرد يا يك قشر از مردم و يا يك ملت خلاصه كرد حتي محدود كردن آن در ملت هائي كه كشورشان تحت اشغال ارتش آمريكاست مثل عراق و افغانستان نيز درست نيست . منتظرالزيدي به نمايندگي از همه ملت هاي تحت ستم كه به نوعي از زياده طلبي هاي آمريكا لطمه ديده اند اقدام به پرتاب كفش خود به بوش كوچك كرد تا خشم و نفرت عمومي توده هاي مردم تحت فشار را نسبت به او و سياست هاي تجاوزكارانه دولت آمريكا نشان دهد.
آنچه اين واقعيت را به روشني ثابت مي كند استقبال گسترده مردم سراسر جهان از اين اقدام است . اينكه خبر حمله يك خبرنگار با لنگه كفش به بوش ظرف چند دقيقه به سراسر جهان مخابره شد اينكه هيچ عكس العمل منفي از طرف مردم جهان نسبت به اين اقدام مشاهده نشد اينكه بلافاصله در بسياري از كشورها تظاهرات با پرتاب كفش به سوي نماد حكمرانان ظالم به راه افتاد و اينكه عليرغم گذشت چند روز از اين واقعه همچنان اين خبر داغ است و تجزيه و تحليل رسانه هاي جهان درباره آن ادامه دارد اينها همه نشان ميدهند رئيس جمهور آمريكا و خود آمريكا به عنوان سمبل ظلم و تجاوز بشدت نزد مردم جهان منفورند. كما اينكه حمايت مردم عراق از منتظرالزيدي و تحسين وي توسط ملت هاي ديگر و قيمت گذاري بي سابقه براي كفش هاي او در سطح جهان نيز نشان دهنده اهميت و جايگاهي است كه مبارزه عليه آمريكا نزد مردم جهان دارد.
اين واقعه ايجاب مي كند به چند نكته كليدي توجه نماييم .
اول آنكه شدت نفرت مردم جهان از رئيس جمهور آمريكا يادآور جمله ايست كه امام خميني در آغاز نهضت اسلامي در سال 1343 درباره عمق نفرت مردم ايران از رئيس جمهور آمريكا بداند منفورترين فرد نزد ملت ايران است .در همان زمان امام خميني اين وعده را نيز داده بودند كه رئيس جمهور آمريكا و خود آمريكا با ادامه خوي استكباري گرفتار نفرت عميق همه ملت ها خواهند شد. اكنون با استقبال گرم و گسترده اي كه مردم جهان از تحقير رئيس جمهور آمريكا توسط يك خبرنگار عراقي در بغداد كردند آنچه امام خميني حدود نيم قرن قبل فرموده بودند تحقق يافت .
دوم آنكه علاوه بر اين پيش بيني امام خميني در سال 1367 در نامه به گورباچف ضمن اعلام نظر درباره فروپاشي سريع شوروي سقوط آمريكا از جايگاه ابرقدرتي را نيز پيش بيني كرده بودند. ابراز شادماني مردم جهان از تحقير رئيس جمهور آمريكا در بغداد سقوط معنوي آمريكا نزد ملت ها را نشان داد و آنچه در زمينه هاي اقتصادي و شكست ارتش اشغالگر آمريكا در عراق و افغانستان مشاهده مي شود نيز نشانه هاي روشني از تحقق پيش بيني امام خميني در مورد فروپاشي آمريكاست كه در سالهاي اول بعد از پيروزي انقلاب اسلامي توسط بنيانگذار جمهوري اسلامي با عنوان « شيطان بزرگ » و « ام الفساد قرن » شناخته شد. آنچه آن روز امام خميني گفت براي بسياري از اهل نظر باور كردني نبود ولي امروز بار ديگر مشخص شده است كه « آنچه پير درخشت خام بيند » ديگران در آينه هم نمي توانند ببينند.
سوم آنكه استقبال گسترده مردم عراق از اقدام منتظرالزيدي و « قهرمان ملي » ناميدن وي قبل از هر چيز به معناي عدم پذيرش « توافق نامه امنيتي آمريكا با عراق » توسط مردم عراق است . اين خبرنگار عراقي توافق نامه را با پرتاب لنگه كفش به سوي بوش وتو كرد و مردم عراق نيز با تظاهرات متعدد خود و پرتاب كفش هايشان به سوي نمادهائي از آمريكا نشان دادند كه امضاي توافق نامه توسط دولت و تصويب آن توسط مجلس را قبول ندارند.
چهارم آنكه حتي مردم آمريكا نيز با تظاهراتي كه در آن لنگه كفش به نماد بوش پرتاب كردند نشان دادند كه بوش حتي نزد آنها نيز منفور است .
و پنجم آنكه مجموعه اين واقعيت ها نشان مي دهد مقاومت در برابر ظلم نتيجه بخش است و حتي بزرگترين قدرت ها را به زانو در مي آورد. مقاومتي كه امروز در فلسطين عراق لبنان و افغانستان در برابر رژيم صهيونيستي و آمريكا صورت مي گيرد درحال رسيدن به نتيجه نهائي است . همين واقعيت نشان مي دهد برخلاف تبليغات فريبكارانه رسانه هاي استكباري و عناصر مرعوب راه مقاومت راه درستي است كه قطعا به نتيجه خواهد رسيد و آمريكا و صهيونيسم و سر انگشتان آنها را در هر جا كه باشند به زانو درخواهد آورد. اين سنت الهي است كه ستمگران درهم كوبيده مي شوند و در سنت الهي تغيير و تبديل راه ندارد.
آفتاب يزد
« خود عدالت بيني!» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن مي خوانيد؛ يكي از جالبترين ادعاهايي كه توسط رئيس و اعضاي دولت نهم مطرح ميشود «انتقادپذيري» در بالاترين حد ممكن است. مسئولان دولت نهم با تاكيد بر اينكه تاكنون هيچ دولتي به اندازه اين دولت تحت حملات انتقادي و مخالفتهاي متنوع نبوده است مرتبا تحمل خود در برابر انتقادات را به رخ منتقدان ميكشند. اين در حالي است كه به نظر ميرسد در همين دولت، بيش از همه دولتهاي گذشته، از امكانات موجود براي مقابله و پاسخگويي به منتقدان استفاده شده است. البته انصاف آن است كه اعتراف شود طيف منتقدان دولت نهم نسبت به همه دولتهاي گذشته از تنوع بالاتري برخورداري بوده و همين مسئله ميزان انتقادات از اين دولت را در مقايسه با دولتهاي پيشين در سطح بالاتري قرار داده است. اما اين مسئله، نه نشانه كمانصافي منتقدان است و نه دليلي بر «تنزّه» بيش از حد دولت و آلودگي منتقدان. بلكه اين وضعيت ميتواند ناشي از عملكرد دولت باشد كه موجب اجماع نسبي رقبا و مخالفان ديروز- طيفهايي از اصولگرايان و اصلاح طلبان- و اعلام مخالفت علني آنها با بخشهايي از اقدامات دولت شده است. به عبارت ديگر، تنوع و تكثر اشكالات دولت - در كنار ويژگيهاي مثبت آن- موجب كثرت منتقدان و انتقادات شده است.
بهرهگيري دولت از امكانات موجود براي پاسخگويي و حمله به منتقدان نيز به هيچوجه قابل مقايسه با دولتهاي پيشين- به ويژه دولت خاتمي- نميباشد. مسئولان دولت نهم درحالي بر انتقادپذيري خود تاكيد ميكنند كه با همكاري رسانه ملي، اتهامات سنگين به بسياري از منتقدان وارد مينمايند و آنها را »بازماندگان رانتخواران« يا »كساني كه منافع آنها به خطر افتاده است« مينامند و به لطف علاقهمندي زايدالوصف رسانه ملي به دولت نهم، اين اتهام افكنيها بارها از طريق شبكههاي مختلف راديو تلويزيوني به گوش مردم ميرسد؛ در حالي كه انتقادات عليه دولت، تنها توسط چند رسانه مكتوب منتشر ميشود. از سوي ديگر، دولت از امكانات ويژه خود نيز براي نوازش منتقدان استفاده ميكند كه اقدامات كم نظير در لغو امتياز و متوقف ساختن انتشار برخي جرايد منتقد و نيز نحوه اختصاص امكانات دولتي به رسانههاي منتقد- در مقايسه با رسانههاي شيفته دولت- نشانههايي است كه ميتواند براي ارزيابي »انتقادپذيري دولت« مورد استناد قرار گيرد.
متأسفانه در سال پاياني فعاليت دولت دكتر احمدي نژاد، هم رفتارهاي نه چندان پسنديده با رسانههاي منتقد افزايش يافته و هم بر كيفيت و كميت حملات عليه منتقدان افزوده شده است. در آخرين نمونه، رئيس جمهور بار ديگر در خصوص اعتراضها به عملكرد دولت خود اظهار داشت: »ثروتهاي بادآورده ناشي از تبعيض و فرصتهاي استثنايي است كه در اختيار برخي افراد، هم حزبيها و خاندان آنهاست و ما وقتي ميخواهيم آن را استيفا كنيم و در اختيار عموم مردم قرار دهيم ميگويند دولت كوتاهي كرده و سياستهايش غلط است.« احمدي نژاد در همين سخنراني بار ديگر علت اصلي مخالفتها با دولت خود را تلاش اين دولت براي اجراي عدالت دانست كه باعث مقاومت عدالتستيزان و برخاستن اعتراض آنها ميشود. رئيس جمهور، قبلاً هم تاكيد بع